خاطرات شیرین کودکی

واکسن شش سالگی پسرم سید امین

1399/4/22 1:46
نویسنده : مامان
75 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان امین عزیزم امین ساکت ودوست داشتنی من ،امین سفید برفی خودم 

بزرگ شدی ،بله خیلی بزرگ شده دیگه وقتی زانو میرنم تا هم قد تو شم وباهات چشم به چشم باشم می ببینم که نه ،نمیشه باید ایستاده بهت نگاه کنم 😍ماشالله برای خودت مردی شده ای 😘

دو روز پیش تاریخ۹۹/۴/۱۹

واکسن شش سالگیتو زدیم ،از شب قللش بهم میگفتی مامان خیلی استرس دارم ،ولی خداروشکر اینم به خوبی وخوشی تموم شد ،روز اول تب داشتی وبا استا کنترل کردم ولی یه بار پایین نیومد وبا حوله خیس پایت رو نم دار کردم ویکمی پایین امد ،ولی همچنان که امروز سوم هس ،دستت رو کامل نمیتونی حرکت بدی 😔بهداشت وزن وقد ومعاینه چشم رو انحام داد ،همه چی ترمال بود به جز وزنت که کم بود وزنت ۱۸ بود که کمه،ولی قدت خوب بود ۱۲۰ 

ان شالله فردا پس فردا خوب خوب میشی😘

راستی مدرسه هم ثبت نام کردیم ،مدرسه غیر دولتی مهرو دانش ،ولی به خاطر کرونا معلوم نیس تا چه حد حضوری باشد ،توکل بخدا 

این روزها با داداش جونت حسابی کیف میکنی ولی بعضی وقتها به خاطر یه چیز کوچک همدیگرو اذیت مبکنب😉

عزیزم همیشه تنت سلامت وبا اراده وقوی برای رسیدن به هدفت تلاش بکنی ،عزیزم خدا بهترینلرو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)