خاطرات شیرین کودکی

سرماخوردگی در بارداری

سلام عزیزای دلم ،برف دونه ،دردونه ونازدونه خوشگلم🤩 این روزها سرماخوردگی خیلی اذیتمان میکند یکی یکی سرما میخوریم ،امروز هم دو هفته هست که سرما خوردم وخیلیی بی حالم ودیگه تحمل اینهمه بی حالی وحالتی که نمیتونم توصیف کنم رو نداشتم ،با بابایی رفتیم دکتر ،که قبل اینکه اوضاع نی نی رو چک نکرذن ،برام چیزی ننوشتن ،منو فرستادن نوار قلب زهرا سادات خوشگلم رو گرفتن ونرمال بود ،گفنم احساس سفتی شلی شکم میکنم گفت من چیزی ندیدم ،خداروشمر از این بابت نگران بودم ،بعد معاینات دکتر برام سرم نوشت وزدیم ،الحمد الله الان که این رو برات مینویسم بی حالیم از بین رفته وبهترم ،از خدا میخوام تا وقتش تو دلم  بمونی ،وتو وقتش بغلم بیای ،دوست دارم امین ومحمد عزیزم ...
3 اسفند 1402

تعیین جنسیت

سلام بر پسرای گلم ،امروز میخوام براتون اینجا یه خبر خوشی بدم،بله جنسیت نی نمون مشخص شد ،البته تو سونوی ان تی احتمال داده بود که دختر ه ولی تو سونوگرافی انومالی دیگه صدردصد گفتن یه دختر ناز قراره به جمع خانوادمون اضافه بشه وقراره ابجی دار بشید ومن از خدا تشکر میکنم وشکر گذارم که لایق دونست ،البته پسر ودهتر برام فرقی نمیکرد چون هر کدوم شیرینی خودشو داره ولی دوست داشتم طعم دهتر داشتن رو هم بچشم ،وخدا رو شاکرم که صلاحممون دونست وبهمون هدیه داد😀 من همیشه به خودم کیگفتم دوست دارم اگه دختر دار شدم وحضرا فاطمه برام از خدا دختر بخواد برام ،زهرا میزارم ،واتشالله دختر قشنگم اسمت زهرا سادات میشه ،ومیشی نازدونه  خودم🤩 امین عزیزم پسر خوشگلم ،ای...
7 دی 1402

خبر بارداری

سلام عزیزان من امروز بعد مدتها اومدم باهاتون حرف بزنم ،بله الان تقریبا چهار ماهه یه نی نی تو دلم دارم که وقتی تازه فهیدیم که نی نی دارین اونقدر جیغ وداد کشیدید ،محمد میگفتی دیدی خدا بهمون داد ،من دعا کردم ،همگی دعا کردیم ،فردا شانزده چهفته وسه روزه باردارم وقراره فردا برم سونو انومالی وجنسیت نی نی هم مشخص میشه محمدم تو دوست داری که اقا پسر بشه میگی ،میخوام از خودم کوچیکتر میخوام داداش داشته باشم ،ولی امینم تو میگی چون داداش دارم فرقی نمیکنه هر کدومو خدا بخواد بده ،دویتش دارم ،من خودم احساس میکنم دختره ،انشالله هر چی بلشه فقط سالم وخدا دوست باشه  محمدم امسال که پیش دبستانی میری خیلی عالی میری ومی بایی ،بدون اینکه اذیت کنی ،خیلی پسر مو...
11 آذر 1402

روزهای پایانی اخر سال ۱۴۰۱

سلام عزیزان من ،پسرای خوشگل مامان😍 آین زوزها مشغول تمیز کردن خانه هستم خیلی خسته میشم ولی سعی میکنم وقتایی رو هم باهم بگدرونیم،محمدم تقریبا حرف زدنت نسبت به قبل خیلی بهتر شده ولی بعضی بازم متوجه نمیشن که باید براشون ترجمه کنم😪 ولی ما کاملا میدونیم چی میگیم ،دایره لغاتت زیاده ،خیلببییی ولی حیف یکم واضح نمیگی بعضی حرفارو  تازگیامیز تی وی خریدیم ،قبلی رو یه نامان بزرک دادیم ،میگی مامان هر وقت بریم خونه مامان بزرگ خاطرات میز برامون زنده میشه😅  یکم تو درس مثل داداشت کم حوصله هستی میگم بیا کتاب مهد قرانت رو رنگ کنیم هی میگی بعداد،ولی وقتی میریم مهد تو راه میگی مامان بیا تم ین کنیم ،چون دوست داری اونحا قشنگ بلد باشی ،البته تو کلا...
12 اسفند 1401