خاطرات شیرین کودکی

مهمونی

سلام امروز برا نهار زن عمو وپسر عموهات اومده بود همه چی عالییی بود ولی یکم غریبگی میکردی وپسر کوچش هر وقت که داد میزد برا تو گریه میکردی ،نمیدونم ورا به صدای بلند اینقدر حساسی،فکر میکنی دعوات میکنه ،خیلی مودب بودی ووسایلاتو به همه می دادی ،پسرم بهت افتخار میکنم که اینقدر اقایی ،
7 ارديبهشت 1396

بارک مینیاتور

سلام عزیزم امروز به اتفاق عزیز جون وخاله هات رفتیم بارک .خبلیییی بدو بدو کردی با بسر خاله هات وحسابی بهمون خوش گذست .باید زود زود ببرمت بارک .جون تو خونه هم حوسله ات سر میره هم زیاد تو حونه نمینونی جنب وجوش کنی .اونثدر شب خسته بودی ولی مقاومت میکردی ونمی خوابیدی.نصف شبم زود زود بلند میشدی ووگریه میکردی فکر میکنم خواب بدی مس دیدی.بعصی شبا اینجوری می شی
27 فروردين 1396

عکس

سلام دوستان من چه چوری میتونم عکس بزرارم تو ارسال مطلب
27 فروردين 1396