خاطرات شیرین کودکی

این روزها (سید محمد)

1400/4/14 1:02
نویسنده : مامان
99 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم این روزها حرف زدنت یکم‌بهتر شده از قبل وبقیه تقریبا میدونن که چی میگی ،تا الان ۲ سالو ۱۱ ماهو ۱۱ روزته،وزنت تقریبا ۱۳ وقدت۹۵ ایناس،یه هفته ای نیشه زینک پلاس ومولتی میدم برات ،اشتهات یکم بهتر شده ،البته زیاد کلا بدغذا نیستی،

مهد رفتنت که تقریبا فردا چهارمین حلسه هست که میری ،ماشالله خیلی قشنگ وبدون هیچ وابستگی میری ومیشینی وخداروشکر علاقه داری ،واونحا رو دوس داری،

اومده بودی خوته میگفتی مامان بیدانا نی نی وار چوخ خسته دی ،همیششع یوخلاماخی گعلیر ( یکی هست همیشه هستس وخوابش می یاد)این تعریف کردنات اونقدر بامزه عس ،میگی من خسته نه

شبا موقع خوابیدن اونقدر بوسم‌میکنییییی که نگو ،ادم میمونه چکارت کنه،واقعا کیف میکنم 

با داداشت ماشین مازی میکنی حیوانات بازی میکنی وعلاقه خاصی داری که ادی رانندگی رو در بیاری،راستی یه فرش باز میکنی ووسایل می چینی ومیفروشی،میگی گعلین گعلین،کارت میدیم حساب میکنی ووسایل میخریم ازت

میگی من اقا پسر هستم تو دهتر خانم ،ویدوته عروسک داری که اونم ابجیمونه

وبعضی وقتها ادای هاپو در می یاری وچهاردست وپا میری

خلاصه این روزها واقعا تکرانر نشدنی هستن که باید قدرشونو بدونیم 

همیشه تنت سلامت ولبت خندون پسر باهوش وخوشگل مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)