خاطرات شیرین کودکی

تازگیای پسرم

1397/11/3 18:51
نویسنده : مامان
108 بازدید
اشتراک گذاری
سلام پسر عزیزم سید امین،خوبی
خیلی وقته نیومده بودم خیلییی دلم میخواست بیام چیزی بنویسم ولی چون اسباب کشی کردیم وهم داداش کوچولوت بدنیا اومد وما رو سوراپرایز کرد چون دو هفته از زمانیکه که وقت داده بودن زودتر بدنیا اومد ،عزیزم خیلییی تغییر کرده ای،بزرگ شده ای ،و وابستگیت خیلی بهتر شده وتو جمع از صدای بلند اینا نمی‌ترسیم وخیلییی منطقی با همه چی رفتار میکنی ،اونقدر داداش کوچولو تو دوست داری ،اونقدر قشنگ میخندونی که هیچ کس به اندازه تو نمیتونه داداش محمد رو بخندونه،تو رو خوب می‌شناسه ووقتی میگی داداش بهت نگاه میکنه،میخوام از این به بعد وبلاگ تو و داداش باشه ،نمیخوام براتون تک تک وبلاگ باز کنم،چون خاطراتتون بهم ربط داره واین راحتتره و من چون وقتم کمه وبه شماها میرسم به نظرم این فکر بهترییه
سید امین پسرم،ماشالله قدت۱۱۰ ووزنت تقریبا ۱۷ کیلو شده که وزنت فکر کنم کمه ،تازگبا دکتر گوارش برده بودم,چون یکمی در هنگام دفع مشکل داشتی که انشالله به این زودی حل بشه ،خب دارهاتو هم خوردی یه ماه ولی تاثیرش کم بود ،
یه روبیک برا تولدت خریده بودم البته بابایی روز عید غدیر که تولد قمریت بود برات یه دو چرخه خریده بودکه خیلییی ذوق داشتی که حتی آوردم خونه باری کردی ،اونروزا بابایی پایانمشو میخواست بده ولی به خاطر اینکه بهت قول دو چرخه داده بود سه ساعت رفتیم بیرون در حالی که دقیقه ها براشون ارزش داشت تا پروژه شو تموم کنه ولی به قولش عمل کرد ،دست بالای درد نکنه
درست کردن روبیک رو خیلییی دوست داری ،تا مرحله چهار که ردیف دوم هستند پیش رفتی وردیف آخر مونده درست کنی که خیلی دوست داری تا عید تمامشو یاد بگیری ،خیلی ماشاالله باهاشو زرنگی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)