خاطرات شیرین کودکی

حرفای مادرانه

1400/2/8 23:54
نویسنده : مامان
105 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر پسرای خوشگل خودم امین جان ومحمد جان 

خوبید گلای خوشگل من ،این روزها که با درس مجازی شروع میشه تا ساعت یک مشغول درس هستیم بعد یکم تازگیا امین خوشگلم به گوشی وابسته شده بود که دو روزه الحمدالله کم شده😀خداروشکر 

امروز ۱۴ ماه رمضون هس و روزه میگیرم ووقتی به شما غذا میدم ،محمد میگه بابا تو اوروش هستی اذان میده میخوری ،الان داشتم له محمد غذا میدادم که یه کوچولو دهنم گذاشتن ،زود گفت مامتن عه اذان داده ،منم گفتم اره خوردیم یادت نیس ،معلومه خیلی حواست جمع هس ،ویادت مونده بود که من روزه میگیرم ،چند روزه می یم برا خونه گاز وهود میز نهار خوری لخریم ،قشنگ مارو همراهی میکنید ،

یکم حرف زدنت دیر شده ،مبتونی منظورتو برسچنی ویا حرف بزنی ولی بعضی از حرف رو درست تلفظ نمیکنی مثلنا سلام میکی دععام ،دیروز موقع خواب گفتی بابا جوون نمی باد ،اولین بار له بابا خ گفتی بابا جون ،بعد به من گفتی مامان جون ،داداش جون ،اصلا یادت نداده بودیم یهو خودت گفتی ،اونثذر کیف کردیم 😍

بعضی وقتها با هم بازی میکنید وبعضی وقتها می ببینم که صدای جیغ وداد می اید 😲

ولی همدیگر را انقدر دویت دارید که مرز ندارد🤩

امین یکم تو نوشتن تکالیف کم حوصله ای ولی خیلی قشنگ مساله و.. را باد میگیری وحل میکنی😍

تقریبا تا ۳۰ اردیبهش ت درست تموم میشود واین سال بطور مجازی تمام شد ان شالله سال بعد بتونی مدرسه رفتن رو تجربه کنی 🙄

پسرای گلم همیشه تنتون سلامت واز باد خدا غافلل نباشید 

دوستتون دارم 🤩

پسندها (1)

نظرات (2)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
9 اردیبهشت 00 0:44
نماز روزه هاتون قبول بشه مارا هم سر سفرتون دعا کنید ممنونم 
مامان
پاسخ
ببخشید دیر دیدم قربونتون برم چشم
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
16 تیر 00 13:31
خیلی ممنون😘😘😘